loading...
اهل بیت
رضا اسمانی بازدید : 4 چهارشنبه 30 بهمن 1392 نظرات (0)

شمر با سه ویژگی، شمر شد

1. اولین خصوصیت شمر این بود که می گفت: شکم از همه چیز برای من مهم تر است. مهم بود که غذای خوب بخورد و برای دست یافتن به این غذا دست به هر کاری می زد.
آیا غذا برای شما اولین مسئله زندگی است؟ در خانواده های ما وقتی که شام را خوردند به فکر ناهار فردا هستند.
دعوای شکم دعوای مسخره ای است که همه ی ما با آن درگیر هستیم. فکرش را بکنید اختلاف همه غذاها ی عالم خیلی کم است. خدا حفظ کند آقای جوادی آملی را می گفتد: « فرق تمام غذاها بیست سانتی متر است. یعنی از نوک زبان تا ته زبان.» وقتی از این فاصله گذشت دیگر باهم فرقی ندارند. می خواهد چلو کباب و پیتزا باشد یا نان و ماست. همه ی دعواها بر سر همین بیست سانتی متر است. شمر نتوانست دعوای بیست سانتی متری را برای خود حل کند.

حضرت علی علیه السلام یک بار اراده کرد جگر بخورد گفت هفته بعد، هفته بعد، هفته بعد افتاد ماه بعد، یک سال این خوردن جگر را به تأ خیر انداخت. بعد از یک سال جگر تهیه کرد. دود جگر کباب کرده از دیوار خانه بیرون رفت. در زدند کسی گفت: خوش به حال شما که بوی این غذا از خانه تان بلند است من چند ماهی است از این غذا نخورده ام، حضرت فرمودند: « این غذا را به او بدهید » دوستی می گفت: مولا علی مسئله ی شکم را برای خود حل کرده بود و می توانست از غذایش بگذرد و به قول سعدی:
تنور شکم دم به دم تافتن                مصیبت بود روز نایافتن

اما شمر نتوانست مسئله غذا را برای خود حل کند. شمر عبدالبطن یعنی اسیر و بنده ی شکم بود و این اسارت او را بیچاره کرد.
یک روز بهلول از راهی می گذشت. هارون او را صدا زد و گفت: ما را نصیحتی نمی کنی؟ می خواست او را دست بیندازد بهلول گفت: حوصله نصیحت ندارم. اما می توانم سوالی از تو بپرسم؟ گفت: بفرما. بهلول گفت: اگر می خواستی غذا بخوری و غذا را در دهانت گذاشتی و هر کاری کردی غذا پایین نرفت چه کار می کنی؟ حاضری چقدر از ثروتت را بدهی؟ هارون کمی فکر کرد و گفت: نیمی از ثروتم را می دهم. بهلول گفت: حالا سوالم را طوری دیگر مطرح می کنم. اگر غذا پایین رفت ولی هر کاری کردی نتوانستی آن را دفع کنی چه می کنی؟ گفت معلوم است می میرم.

نصف ثروتم را می دهم تا رهایی پیدا کنم. بهلول گفت: می بینی همه دعوا سر یک روده و یک فرو دادن و پس دادن است است، توجه به همین ریزه کاری ها ما را از گناه و عصیان باز می دارد. از امام پرسیدند: تقوا چیست؟ فرمود: وقتی در بیابان راه می روی سعی می کنی خارهای ریز در پایت نرود یا خارهای درشت؟ اگر عاقل باشید هر دو. تقوا این است یعنی نه مرتکب گناه کوچک شوی و نه بزرگ. چرا که گناهان ریز، زمینه ارتکاب گناهان بزرگ است.

2. نکته ی دوم که در شخصیت شمر بود این بود که چشم دیدن پیشرفت هیچ کس را نداشت و به خاطر همین مسئله است که به کربلا آمد.
شمر نزد عبید الله بن زیاد نشسته بود که نامه ایی از عمر بن سعد به عبیدالله رسید. عمربن سعد نوشته بود: ای امیر من با حسین مذاکره کردم. حسین سه پیشنهاد دارد : 1- به مکه و مدینه برگردد. 2- اگر اجازه بدهی به هر سرزمینی بخواهد برود. 3- بیاید دست در دست یزید بگذارد و بیعت کند.
عمر بن سعد نمی خواست جنگی صورت بگیرد و در آغاز دوست نداشت امام حسین کشته شود. اما در ادامه برای جنایت آماده شد.
عبید الله می گفت: بد نیست اگر این طوری شود مسائل ما حل می شود. همان جا شمر محکم به پهلوی عبیدالله زد و گفت: الان فرصت بسیار خوبی است و حسین در چنگ توست. عمر بن سعد دارد سازش می کند در حالی که حسین در هفتاد کیلو متری ما اردو زده است و به راحتی می توانیم او را در پنجه خود بگیریم. اگر برگردد در مکه و مدینه قدرتی برهم می زند و دیگر هیچ کس نمی تواند با او درگیر شود. ابن زیاد گفت: خوب گفتی. الان چنگال هایمان در گلویش فرو رفته. خودت بلند شو و برو. گفت: من می روم اما اگر عمربن سعد نپذیرفت که من بجنگم، گردنش را بزنم و سرش را برای شما بفرستم؟ و خود فرمانده لشگر شوم؟ ابن زیاد گفت: این کار را بکن.

شمر آدمی است که مدام از این و آن می گوید. او یک روح شقاوت پیشه دارد. خداوند در سوره حجرات به این مسئله اشاره کرده است که اگر فاسقی نزد شما آمد و خبری پیش شما آورد، زود تأییدش نکنید و هیچ گاه از خبر چینی دیگران لذت نبرید. مثلا فردی نزد ما می آید و خبری را به ما می گوید ما می گوییم راست می گویی؟ این کار باعث تشویق طرف مقابل می شود و این عامل باب غیبت را می گشاید.

3. قرآن مجازات بد کاران را مشخص کرده ولی بد ترین مجازات ها متوجه کسانی است که زخم بر جان دیگران می زنند. حفره در روح ها ایجاد می کنند. سرزنش می کنند و می شکنند. و این خصوصیت متأسفانه در دنیا به اندازه ی ایران نیست. من کشور های دیگر را هم دیده ام اما هیچ کشوری لطیفه ساز تر از ایران نیست. هر چیزی را بهانه ی دست انداختن می کنند.
در کربلا شمر بارها دست انداخت و حرف های آزار دهنده ای به ابا عبدالله علیه السلام زد.
این سه خصوصیت از جانباز امیر المومنین علی علیه السلام شمر را ساخت، شمری که در کربلا با قساوت کامل بر سینه پسر پیغمبر نشست و با بی رحمی تمام دوازده ضربه از پشت بر گردن ابا عبدالله علیه السلام وارد کرد و بعد هم سرخون چکان حسین علیه السلام را دست گرفت و از قتلگاه بیرون آمد.

منبع:http://www.khabaronline.ir/detail/322783/culture/religion

 

مواظب شمرهای زمان باشیم کسانی که بزرگترین جنایت تاریخ بشریت کردن همین اصحاب یزید بودند

که مانند مسلمانان نماز و روزه میگرفتن و دعاو عبادت میکردند اینها در همه زمانها باید مراقبشان باشیم

شاید بارها آنها را ببینید به شکل انسانی خوش سیما و مومن و نماز خوان پس گول هر کسی نخوریم و فقط منتظر امام زمان عج باشیم و حرف قران و عترت به طور مطلق گوش بدیم و مقلدین مرجعتون به دشواری و حساسیت زیاد انتخواب کنید و باز مواظب باشید چرا که مرجعتون معصوم نیست چرا که ما یک بار به دنیا می آییم و زمان به عقب نمیرود اگه خدای نکرده راه را پیدا نکنیم در چاه جهالت گرفتار میشویم..

و باز مواظب باشیم خودم را هم میگم ..

 

خدایا ما که آبروی نداریم دعا کنیم به آبروی مولا حسین علیه السلام ما را در رکاب حجت خود قرار ده و در این راه بمیران

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
این سایت در مورد اهل بیت است
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 16
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3
  • بازدید ماه : 3
  • بازدید سال : 11
  • بازدید کلی : 3,638
  • کدهای اختصاصی
    MeLoDiC

    هدایت به بالا

    کد هدایت به بالا